درود به دوستان شادانه
پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:, :: 14:24 :: نويسنده : mojgan
یه روزی آقای کلاغ ، ....... یا به قول بعضیا زاغ
رو دوچرخه پا میزد، ........ رد شدش از دم باغ
پای یک درخت رسید ، ........ صدای خوبی شنید
نگاهی کرد به بالا ،........... صاحب صدا رو دید
یه قناری بود قشنگ ، ......... بال و پر ، پر آب و رنگ
وقتی جیک جیکو میکرد ، ......... آب میکردش دل سنگ
قلب زاغ تکونی خورد ،...... قناری عقلشو برد
توی فکر قناری ، .........تا دو روز غذا نخورد
روز سوم کلاغه ،........رفتش پیش قناری
گفتش عزیزم سلام ، ........اومدم خواستگاری!
نگاهی کرد قناری ، ......بالا و پایین، راست و چپ
پوزخندی زد به کلاغ ،....... گفتش که عجب! عجب
منقار من قلمی ، .......منقار تو بیست وجب
واسه چی زنت بشم؟..... مغز من نکرده تب
کلاغه دلش شیکست ،..... ولی دید یه راهی هست
برای سفر به شهر ،...... بار و بندیلش رو بست
یه مدت از کلاغه ،......... هیچ کجا خبر نبود
وقتی برگشت به خونه ،........ از نوکش اثر نبود
داده بود عمل کنن ، ........منقار درازشو
فکر کرد این بار میخره ،.... قناریه نازشو
باز کلاغ دلش شیکست ، ........نگاه کرد به سر و دست
آره خب، سیاه بودش! .......اینجوری بوده و هست
دوباره یه فکری کرد ، .......رنگ مو تهیه کرد
خودشو از سر تا پا ،........ رفت و کردش زرد زرد
رفتش و گفت: قناری! ......اومدم خواستگاری
شدم عینهو خودت ،......... بگو که دوسم داری
اخمای قناریه ، .......دوباره رفتش تو هم!
کلهمو نگاه بکن ،......... گیسوهام پر پیچ و خم
موهای روی سرت ،........ وای که هست خیلی کم
فردا روزی تاس میشی!...... زندگیمون میشه غم
کلاغ رفتش خونه ........نگاه کرد به آیینه
نکنه خدا جونم ! .......سرنوشت من اینه؟!
ولی نا امید نشد ،...... رفت تو فکر کلاگیس
گذاشت اونو رو سرش ، ....تفی کرد با دو تا لیس
کلاه گیسه چسبیدش ،.... خیلی محکم و تمیز
روی کلهی کلاغ ،..... نمیخورد حتی لیز
نگاه که خوب میکنم ، ....میبینم گردنتو
یه جورایی درازه ، ......نمیشم من زن تو
کلاغه رفتشو من ،...... نمیدونم چی جوری
وقتی اومدش ولی ، .....گردنش بود اینجوری
خجالت نمیکشی؟.... واسه گوشتای شیکم!؟
دوست دارم شوهر من ، .....باشه پیمناست دست کم!
دیگه از فردا کلاغ ،.... حسابی رفت تو رژیم
میکردش بدنسازی ، .....بارفیکس و دمبل و سیم
بعدش هم میرفت تو پارک ،..... میدویید راهای دور
آره این کلاغ ما ،.....خیلی خیلی بود صبور
واسه ریختن عرق ، .....میکردش طناببازی
ولی از روند کار ، ....نبودش خیلی راضی
پا شدی رفتش به شهر ،.... دنبال دکتر خوب
دو هفته بستری شد ، .....که بشه یه تیکه چوب
قرصای جور و واجور ، ....رژیمای رنگارنگ
تمرینهای ورزشی ، ....لباسای کیپ تنگ
آخرش اومد رو فرم ، .....هیکل و وزن کلاغ
با هزار تا آرزو ، .....اومدش به سمت باغ
وقتی از دور میومد ، .....شنیدش صدای ساز
تنبک و تنبور و دف ، ....شادی و رقص و آواز
دل زاغه هری ریخت !........ نکنه قناریه؟
شایدم عروسی ......... بازای شکاریه!!
دیدش ای وای قناری ، .....پوشیده رخت عروس
یعنی دامادش کیه؟ .....طاووسه یا که خروس؟
هی کی هست لابد تو تیپ ، ....حرف اولو میزنه!
توی هیکل و صورت ، ....صد برابر منه
کلاغه رفتشو دید ،..... شوهر قناری رو
شوکه شد ، نمیدونست، ....چیز اصل کاری رو!
میدونین مشکل کار ،.... از همون اول چی بود؟
کلاغه دوچرخه داشت ،.....صاحب بی ام و نبود /
شنبه 30 مهر 1390برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : mojgan
صلوات برکات فراواني را براي شخص بدنبال دارد که برکات صلوات را مي توان به برکتهاي دنيوي و اخروي تقسيم کرد.
در دنيا صلوات باعث برآورده شدن حاجت، ازدياد مال، رفع فقر، بخشش گناهان، اداي قرض، خوشبو شدن، درمان فراموشي، رفع نفاق، نجات از سختي، تندرستي، خواب مقصود ديدن و درک امام قائم مي شود. براي اثبات برخي از موارد ذکر شده به کلام ائمه استناد مي کنيم. ![]() ![]() از ديگر برکات حائز اهميت صلوات از بين رفتن گناهان است، چنانکه امام رضا به نقل از رسول خدا مي فرمايند:«الصلاه علي و علي اهل بيتي تذهب بالنفاق» «صلوات و درود بر من و خاندان من نفاق را از بين مي برد». و اما برکات اخروي صلوات را مي توان به پنج مرحله تقسيم کرد. 1- عالم برزخ 2- قيامت 3- پل صراط 4- جهنم 5- بهشت. پیام اکبرم صلی الله علیه و آله:
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:, :: 19:56 :: نويسنده : mojgan
خدا جانم دیگر نایی ندارم ز حرف مردمان جانی ندارم به فریادم برس از بی پناهی مرا یاری بده از این دو راهی ز حرف و گفته مردم اسیرم از این زخم و زبون دارم می میرم ندارم چاره ای ازی سخن ها ندارم مامنی از دست آن ها به هر تیپ و لباست کار دارند به شغل و حرفه ات حرفها دارند ز هر کاری کنی حرفی بسازند از یک پر کاه کوهی بسازند کنند شایع ز اینجا و ز آنجا برند آبروی چند ساله ات یکجا نمی خواهم در این دنیا بمانم اسیر مردمان بد بمانم خداوندا ز جانم سیر هستم ز حرف مردمان دلگیر هستم. مژگان کاظمی سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:, :: 19:35 :: نويسنده : mojgan
در پی که میگردی در پی که می جویی یاران که گریزاننداز یار چه می خواهی در این اندوه وتنهایی سخنها با که میگویی چسان گویی چه میگویی برای که سخن گویی ز درد و غصه رنجوری طبیب رو از که می جویی طبیبان خود بیمارندتو درمان از که می خواهی تو از خوبان گریزانی زکرده ات پشیمانی چه می کردی چرا کردی که این بارتوخطا کردی مکن گریه مکن زاری که راهش نیست سوگواری ز هر درد و ز هر مشکل بود راه امیدواری مشو نومید ز هر مشکل که باید کرد بردباری بکن خنده بکن شادی که درمانش بی عاریست
مژگان کاظمی سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:, :: 19:6 :: نويسنده : mojgan
زندگی زندگی زیباست پس شکلش کجاست رنگ و رویش کو معنایش کجاست تلخ وشیرین است پس طعمش کجاست شاد و غمگین است پس جانش کجاست زندگی را با چه معنا می دهید رنگ و رویش را با چه جانش می دهید با یه لبخند زندگی شیرین شود غم ها از زندگی دور می شود با یه صحبت قلبها نزدیک شود دشمنی ها از وجودت دور شود با محبت زندگی گل می شود بغض وکینه پیش تو خار می شود در کنار هم زندگی معنا دهد راه و رسمش را به تو یاد می دهد.
مژگان کاظمی سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:, :: 18:48 :: نويسنده : mojgan
برایت می سرایم شعر تازه از عشق و از احساس دوباره برای دوستی های گذشته برای مهربانی های از یاد رفته برای غنچه های تازه رسته برای گلهای بی خار گشته برای اشکهای از چشم رفته برای خنده های از لب گریخته برای دوستی های از یاد رفته برای عاشقان در خواب رفته که از خواب وخیال بیدار گشته به فکر چاره وتدبیر گشته مژگان کاظمی سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:, :: 18:35 :: نويسنده : mojgan
بیا ای بی وفا یار یکدانه کجا میری تو تنها بخانه مگه نبستیم عهد و وفا را چرا شکستی پیمان ما را ما که به هم جفا نکردیم جز مهر و صفا نثار نکردیم چرا زود گذشت ایام شیرین آن خاطرات خوب و دلنشین کی بین ما کاشت بذر جدایی بذر نفرت ودشمن و خواری اکنون که ما رو تنها گذاشتی بی یاور و تک بیکس گذاشتی ما هم به صحرا سر می گذاریم از داغ عشقت با خوار میسازیم
سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:, :: 18:9 :: نويسنده : mojgan
تو آسمون پر از ستاره چرا ندارم یه تک ستاره هر غریبه ای از راه رسید دستش دراز کرد یه ستاره چید هر چی سعی کردم سودی نیومد یه ستاره هم دستم نیومد از فرط غصه اشکم در اومد از آسمون هم گریه سراومد یه صدای ناز در گوشم اومد بیدار شوعزیز خورشید در اومد چشم رو گشودم ستاره دیدم از ذوق وشادی فریاد کشیدم آری رسیده از آسمانم یه تک ستاره رو بام خونم
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
|
|||
![]() |